شهرزاد قصه ات را بگو
هر زنی شهرزاد است. هر زنی باید جرأت کند و راوی قصه شگفت خودش باشد. هر زنی باید سرانجام روزی از این هزار و یک شب ترس و تردید بیرون بیاید.
شاید قصه گو ی تاریخ بخواهد تا ابد تو را در روزی روزگاری در سرزمینی دور زندانی کند. اما تو باید کلیدی پیدا کنی، تدبیری، چاره ای، تیشه ای، کلنگی.و از زندانِ روزی روزگاری به در آیی.
زندگی در قصه های این و آن و محبوس ماندن در خطوط سوگنامه سرنوشت، روایت تکرار و قصه دردناک بسیاری از ن است.
من ن زیادی را می شناسم که در قصه دیوان گیر افتاده اند و ن زیاد تری را می شناسم که دلبرِ دیواند. نه آن دیو که سرانجام به بوسه ای انسان می شود، آن دیو که دلبرش را در آخر دیوگونه می کند.
گاهی من از دلبران، بیشتر از دیوان می ترسم. زیرا هر بار که زنهاری درباره دیوی می دهم، حتماً دلبری از گوشه ای خیز بر می دارد، خنجر دیوش را قرض می گیرد و بانگ می کند که من زندگی به جادوی دیو را دوست تر دارم تا هراس رهایی را. من به دیو و دیومنشی و دیو سالاری محتاج و مبتلایم!
اما باور کن که هیچ شجاعتی بالاتر از دلیریِ دلبری نیست که از فرمان دیوی سر می پیچد.
دلبر باش اما نه در بند دیو. روزی روزگاری در سرزمینی دور، دیگر بس است.
هم اینک، هر جا که هستی، قصه تازه ات را شروع کن.

آدرس امام زمان

داستان کوتاه

قصه به پایان رسید

سی درس ارزشمند از رجینابرت

معنی زندگی چیست؟؟

داستان تاریخی بابک از زبان دکتر شجاع الدین شفا

گوسفندها مثل پلنگ ها ...

قصه ,دیو ,کند ,روزی ,ن ,روزگاری ,روزی روزگاری ,ات را ,هر زنی ,می شناسم ,شناسم که

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

. کلکسیون حمید ( تمبر , سکه , اسکناس , کبریت ) لوازم يدکي خودرو بانکداران بام ایران مجلات همشهری نوشته های من کتاب سیاه katef ahmadilamerd استراتژی اقیانوس آبی